کوپتا که از زوال عقل رنج می برد، پس از ناپدید شدن از زادگاهش پیتسبورگ بیش از 3 دهه پیش، در خانه سالمندانی در پورتوریکو پیدا شد که از سال 1999 در آنجا بوده است.آنها به لطف یک مددکار اجتماعی که نگران سلامتی او بود، توانستند او را ردیابی کنند. و تقریباً یک سال طول کشید تا نمونه DNA هویت او را تأیید کرد و ثابت کرد که او واقعاً پاتریشیا است.پاتریشیا با سلامت روانی دست و پنجه نرم می کرد.
وقتی پاتریشیا ناپدید شد، خواهر کوچکترش گلوریا و همسرش رابرت را که در سال 1972 با او ازدواج کرد، تنها گذاشت.رابرت که اکنون 86 سال دارد، توضیح داده بود که همسرش از مشکلات روانی رنج می برد و در طول سال ها رفتار او ناسازگارتر شد. او توضیح داد: «حتماً چیزی اتفاق افتاده است. کسی سراغش را گرفت چون او با این موضوع که «دنیا به پایان خواهد رسید» شروع کرد.»شوهر همچنین اضافه کرد که پاتریشیا در اطراف پرسه می‌زند و به غریبه‌ها می‌گوید: «به خانه بروید، زیرا دنیا سه روز دیگر به پایان می‌رسد».
مردم در خیابان به پاتریشیا لقب گنجشک را به خاطر هیکل کوچکش دادند. کوپتا به مدت 10 سال در یک شرکت شیشه کار می کرد، اما به دلیل میگرن که به گفته پزشکان به دلیل استرس بود، مجبور به ترک کار شد. سپس به عنوان اپراتور آسانسور شروع به کار کرد.
با موهای تیره و چشمان سبزش، مردم فکر می‌کردند که زن جوان در آن زمان «از اوایل دهه 1960 شبیه یک مهماندار هواپیما به نظر می‌رسد.» خواهرش به یاد می‌آورد: «او فقط عاشق اقیانوس، ساحل، آفتاب گرم بود» و گفت. که پاتریشای جوان قبل از ملاقات با همسرش رابرت اغلب در پورتوریکو تعطیلات را می گذراند.
در اوایل دهه 90، زمانی که پاتریشیا مورد سرقت قرار گرفت و حلقه نامزدی او را دزدیدند، اوضاع بدتر شد. او بعداً چند بار با پلیس برخورد کرد و حتی دستگیر شد.رابرت توضیح داد که همسرش عادت داشت برای مدت کوتاهی ناپدید شود. او خاطرنشان کرد: یک شب به خانه می آیم و او تازه رفته است و هیچ کس نمی داند کجاست.اما پس از گذشت نزدیک به 6 ماه که او به خانه برنگشت، گزارش یک فرد گمشده را ارائه کرد و به پلیس درباره ناپدید شدن او هشدار داد.خواهرش نمی تواند صبر کند تا او را در آغوش بگیرد.
رابرت دوباره ازدواج نکرد، با این حال هیچ برنامه‌ای برای دیدن پاتریشیا ندارد و اعتراف می‌کند که اکنون می‌خواهد گذشته را فراموش کند.با این حال، گلوریا، خواهر پاتریشیا، می‌خواهد برای دیدن خواهرش به پورتوریکو سفر کند، زیرا به دلیل زوال عقل نمی‌تواند با او مکالمه تلفنی داشته باشد. گلوریا خاطرنشان کرد: چه من را بشناسد یا نه، من هنوز می خواهم او را ببینم و بغلش کنم و به او بگویم که دوستش دارم.
