شعر جاده سهراب
گوش کن، جاده صدا میزند
از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان، کفش به پا کن و بیا
و بیا تا جایی، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب،
اندام تورا،
مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند.
پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت
بهترین چیز رسید ن به نگاهی است
که از حادثه عشق تر است.
اشعار سهراب سپهری درباره مادر
شعر تنهایی | غمگین ترین شعرهای سهراب سپهری درباره تنهایی
22 شعر کوتاه عاشقانه و سنگین سهراب سپهری
گندم در شعر سهراب سپهری | شعر پشت کاجستان برف سهراب سپهری
شعر زندگی سهراب | گزیده اشعار سهراب سپهری در مورد زندگی